پيام قاصدک


جمعه 7 بهمن

یکی شروع کرد به صحبت کردن از دوست و خانه ی دوست که بی اختیار بغض کردم و اشک از چشمام سرازیر شد .
تو همون حال و هوا ندا اومد که :

که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی ؟



.................................................................................................................

شنبه 1 بهمن

برف می باره و من پشت شیشه طبقه همکف به درخت های توی خیابون نگاه می کنم که زیر سنگینی برف یواش یواش دارن خم می شن . به رد پاهای رهگذرانی چند که برای چند دقیقه ای از خودشون اثری می گذران و بعد همه هیچ !
کاش می شد ... !



جمعه 30 دی

یاد خودم افتادم ولی اونقدر وقت نشد که به خودم برسم .
دور هم بودنمون خوش گذشت . فقط خواستم بگم ممنون بچه ها !



سه شنبه 27 دی

تولدت مبارک یه عالمه !
اونقدرا که دلم می خواست شاد نبودی . تا یادمون می رفتت ، تندی می رفتی تو فکر .
فهمیدی که چقدر حالش خوب بود چون تولد تو بود ؟!
دوست داشتم تا جایی که می شه تولدت باشه و دوسش داشته باشی .
به هر حال بازم مبارکه یه عالمه !



.................................................................................................................

چهارشنبه 21 دی

تولدت مبارک خانومی :*

No Face, No Name, No Number!

پارسال دیروز توی راه بودم . جاده و طبیعت و موسیقی و من که راه زندگی رو زندگی می کردم .
پارسال امروز کنار هم بودیم . شاید خوش ترین خاطره این سال ها
پارسال امشب توی راه بودم . تا چشم کار می کرد جاده بود و برف و یخ ولی من گرم بودم و سبک . تمام راه رو زندگی کردم .



دوشنبه 19 دی

برنده اونقدر از باختن نمی ترسه که بازنده از بردن !
حالا من کدومشونم ؛ برنده یا بازنده ؟!



یک شنبه 18 دی

همه چی دست به دست هم داد تا من اونجا باشم .
نمی دونم اسمشو باید چی بذارم ؟ پوست اندازی یا شکستن ؟
کاش می تونستم دست از سر خودم بردارم
کاش دچار فراموشی می شدم
کاش ...



شنبه 17 دی

سرشار از زندگی بود . می خواست زندگی رو با تمام وجودش زندگی کنه . حتم دارم که می تونه .
کاش من هم می تونستم !



جمعه 16 دی

از این که می شنوه دارم پوست میندازم یا شایدم دارم با دست خودم خودم رو می شکنم ، جا می خوره . میره تو فکر . نگران می شه . می پرسه : آخه چرا ؟!

باز هم فرصتی شد که با هم خلوت کنیم . مثل همیشه ی این روزها صریح و بی رحم نسبت به هم . فکر می کنم سبک می شیم هردومون و به راهمون ادامه می دیم .



پنج شنبه 15 دی

درست حدس زده بودم . اونقدر وابسته شده بود که نتونسته بود صرفنظر کنه . شاید نمی بایست اینطوری می شد .

خونه نو مبارک " ح " جان .
عروس که داری ، خوبشم داری . مراقبش باش . مراقب خودتم باش .
امیدوارم همیشه شاد و سلامت ببینمتون ، کنار همدیگه



.................................................................................................................

یک شنبه 11 دی

تولدت مبارک آقا " آ " !



جمعه 9 دی

کاش دست کم فقط چند تا سطل رنگ داشتم !

تولدت مبارک " س " خانوم !



.................................................................................................................

Home