پيام قاصدک |
●خسته از معشوقي – محبوبه پاک نيا
.................................................................................................................نمايش عشق دو بازيگر دارد : عاشق و معشوق . تاريخ مذکر ، به طور عموم ، نقش اول را به مرد و نقش دوم را به زن داده است ، و ميان اين دو تفاوتي بسيار است . ... . اين عاشق است که فعال است ، سراسر کنش است . ... . در يک کلمه ، عاشق خوب است ؛ خوبي است ؛ همه خوبي ! اما معشوق چه ؟ جايگاه معشوقي در ظاهر بسيار بالاست . ... . معشوق ، در ظاهر ، خدايگاني ست که بر قله نشسته است ؛ او خواستني است . همه چيز اوست و از اوست و عاشق ، البته فقط در ظاهر ، جز بازيچه اي نيست . ... . براي همين است که گفته اند : زنده معشوق است و عاشق مرده اي . ... . ولي از من بشنويد که اين ها دروغ هاي مرد ساخته است . من به هيچ وجه در پي تبليغ يک زنانه نگري افراطي و مرد ستيز در مورد عشق زن و مرد نيستم . وقتي مي گويم دروغ هاي مرد ساخته ، منظورم شکلي از توطئه و اغفال نيست . تاريخ بشري ، به هر دليلي که جاي بحث آن اينجا نيست ، تاريخ مذکر است . يعني همه چيز ، و پيش از هر چيز ديگري ، هنر ، و به ويژه شعر و داستان ، از چشم مرد و نگاه مردانه ، که به هر دليلي اصل تلقي شده است ، ديده و ساخته شده است . وظيفه ما حکم مي کند که نيمه پنهان را هم نشان دهيم . ... . بياييد فقط کمي از يک زاويه متفاوت به مساله نگاه کنيم ، ببينيم چه مي بينيم . اين معشوق است که جز مرده اي بيش نيست ، نه عاشق . زن که به طور عموم همان نقش معشوقي را اجرا مي کند ، در اين نمايش به طور دقيق چيست ؟ مرده است ، چون هيچ حرکتي از طرف او انجام نمي شود . او فعال نيست ، منفعل است ، و نهايت انفعال يعني مردگي . ... . در بازي عاشق و معشوقي تمامي بهترين صفات در انحصار مرد و عموم بدترين صفات چسبيده بر پيشاني زن است . ... . زنان به طور معمول معشوق بوده اند و کساني فکر کرده اند که اين مقام والايي است . معشوق رنجي نمي برد ، در سوز و گداز و شور شرار نيست . از اساس هدفي ندارد که بخواهد براي آن تلاش کند . چيزي او را به سمتي نمي راند . ... . جاي معشوقي جاي امن است و جاي عاشقي جاي پر مخاطره . ... . اما اين هم چيزي است شبيه خانه نشين کردن زنان ، و منت گذاشتن بر سر آنان که آن ها لطيف تر و ظريف تر و بلند مرتبه تر از آن اند که خود را درگير مسايل و مشکلات کار و اجتماع کنند . اما زنان به تدريج بيش از پيش از خانه نشيني خسته شده و اين لطف مردانه را به صاحبان اش بازگردانده اند . با زنان همواره تعارف شده است که اين معشوق است که عاشق را از قوه به فعل در مي آورد ؛ معشوق است که عاشق را خلق مي کند . ... . زنان کم کم مايل اند اين امتياز را واگذار کنند . ... . مي خواهند استعداد هاي عاشقي خودشان را بروز دهند . مي خواهند از آسودگي خويش به نفع تعالي دست بکشند ؛ تعالي اي که در درگير شدن و کار کردن و شکست خوردن و هزينه پرداختن و تجربه کردن و رشد کردن و مستقل شدن به دست مي آيد . در ماجراي عشق هم همينطور است . بسياري از زنان از اين که در عشق نقش دوم را داشته باشند ، احساس خوبي ندارند . ... . مي خواهند عاشق باشند نه معشوق ؛ فعال باشند نه منفعل . هم نيمي از هزينه را بپردازند و هم نيمي از تعالي ناشي از عشق را داشته باشند . يک چند هم نوبت عاشقي آن ها ست . مي خواهند دوست بدارند بيش از آن که دوست شان بدارند . ... . يک زن اگر از مردي که عاشقش شده ، حتا عشقي پاک ، خوشش نيايد ، چه بايد بکند ؟ از گذشته تاريخ ، و در قالب ادبيات ، مردان نيازمندي و توقع و ضعف خود را برون فکني کرده و گناه آن را به پاي زنان نوشته اند . زنان مي خواهند ، مثل مورد خانه نشيني ، مقام معشوقي را هم به آقايان مسترد کنند خسته از اين که ماموريت حقيرشان زمينه ساز رساندن هر چه بيشتر مردان باشد به مرز شيفتگي و بروز استعداد هاي عاشقانه آنان . چرا که اين کار ميسر نيست مگر با قرباني شدن معشوق . عاشقان کشتگان معشوق اند ، البته به مجاز . اما اين معشوقان اند که کشتگان عشاق اند ، البته به حقيقت . وقتي که حافظ مي گويد : "عاشق شو ار نه روزي کار جهان سر آيد / ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستي" ، خطاب او به کيست ؟ اگر نقش مقصود از کارگاه هستي عشق است ، عشقي که جوهره فعاليت و خطر پذيري و کمال است ، چرا بايد مخاطب آن فقط مردان باشند ؟ زنان و مردان هر دو مخاطب عام چنين تذکري هستند . ... . پس به اين ترتيب باز هم شيوه عاشقي نبايد در دام کور جنسي بيفتد . همه چيز برابر است . زنان چشم به راه رسيدن نوبت عاشقي شان هستند . اما عاشقي زنان چگونه است ؟ مثل عاشقي مردان نيست . زنان اگر قرار شود که از معشوقي صرف بيرون آيند و نقش عاشقي را هم بر عهده گيرند ، چه خواهد شد ؟ ... . عشق زنانه ، بدون اين که مدعي ناديده گرفتن تن باشد ، از آن فراتر مي رود . زن در مقام عاشق نسبت به مرد دچار تامل و درنگ است . چون اغلب بر خلاف غالب مردان ، چنان آتشي ، از اشتياق نسبت به ظاهر ، بر جانش نيست که بي تامل و بي محابا و مستقيم حمله کند . بيشتر دنبال اين است که خوبي هاي اخلاقي و رفتاري و فکري را در کنار خوبي هاي ظاهري قرار دهد تا بتواند تمرين عاشقي کند . اگر زنان و مردان از دو بي نهايت معشوقي و عاشقي به در آيند و به سوي هم گام بردارند و رد يک نمايشنامه متعادل ، با هم مرتب جا عوض کنند ، دنياي لطيف تري شايد به وجود بيايد . □ پیام
|
صفحه اصلی
: به خودم ، از زبان دوست
اگر مي خواهي نگهم داري دوست من
سکوت سرشار از ناگفته هاست |